النور و فردریک لیتل قصد دارند یکی از اعضای خانواده جدید خود را به فرزندی قبول کنند. آنها به یك پرورشگاه می روند و در آنجا با یك موش انسان شناس به نام استوارت روبرو می شوند. استوارت توسط پسر بزرگترشان جورج که از پذیرفتن وی به عنوان برادرش امتناع می ورزد و گربه خانوادگی ، اسنوبل که از داشتن موش برای “استاد” بیزار است ، با استقبال روبرو می شوند. استوارت احساس تنهایی خود را نزد والدین خوانده خود ، كه از خانم نگهبان می خواهند محل پدر و مادر بیولوژیكی استوارت را جستجو كند ، می پذیرد.
استوارت سرانجام هنگامی که جورج با هم بازی می کنند با آنها رابطه برقرار می کند و قصد دارند قایق بادبانی مسابقه ای کنترل از راه دور جورج ، Wasp را برای یک مسابقه قایق آتی در Conservatory Water در Central Park به پایان برسانند. با این حال ، مونتی ، دوست گربه کوچه اسنوبل ، به خانه می رود و استوارت را کشف می کند. اسنوبل بعداً برای ملاقات با اسموکی ، یک گربه گربه کوچه ای که برای یک باند مافیایی از گربه های کوچه دیگر کار می کند ، با مونتی به کوچه ای می رود ، که با اسنوبل موافقت می کند استوارت را به درخواست وی از خانه بیرون کنند.
استوارت و جورج Wasp را به موقع مسابقه به پایان می رسانند ، اما در روز مسابقه ، کنترل کننده به طور تصادفی خرد می شود. استوارت زن Wasp را خلبان می کند ، اما در نهایت با یک قایق بزرگتر که توسط قلدر جورج ، آنتون هدایت می شود ، با هم درگیر می شود. استوارت موفق می شود با کسب احترام جورج ، در این مسابقه پیروز شود. با این حال ، در هنگام جشن خانوادگی ، لیتلز توسط یک زوج موش ، کامیل و رجینالد استوت ، که ادعا می شوند والدین تولد استوارت هستند و او را به دلیل فقر به پرورشگاه فرستاده اند ، بازدید می شود. با اکراه ، استوارت همراه با استوتز می رود و جورج ماشین اسباب بازی مورد علاقه خود را به او هدیه خداحافظی می دهد.
چند روز بعد ، خانم دروازه بان به خانه آنها رسید و حقیقت را برای لیتلز فاش کرد که پدر و مادر واقعی استوارت سالها پیش در یک تصادف در یک سوپرمارکت درگذشتند. لیتلز که متوجه می شود Stout ها شیادی هستند ، با پلیس تماس می گیرد و او یک عملیات جستجو را آغاز می کند. با این حال ، مشخص شد که Stouts در واقع توسط Smokey فرستاده شده بود ، که آنها را فریب داده بود تا به عنوان پدر و مادر استوارت ظاهر شوند و آنها را مجبور به ربودن استوارت از خانه کوچک به قصد آوردن او به باند گربه کوچه کند تا آنها بتوانند بکشند. استوارت
اسنوبل با اسموکی صحبت می کند ، که اصرار دارد که او و باندش باید در عوض استوارت را بکشند و جلسه ای با رجینالد را فرا می خواند. با این حال ، او و کامیل مانند لیتلس عاشق استوارت شده اند و حقیقت را برای او آشکار می کنند. در مرکز پارک ، استوارت خود را در مقابل اسموکی و باندش می بیند ، که او را از طریق پارک بدرقه می کند و به یک فاضلاب منتقل می کند ، جایی که او موفق می شود آنها را پشت سر بگذارد ، اما در این راه ماشین و چمدان خود را از دست می دهد. استوارت به خانه برمی گردد ، فقط متوجه می شود که Littles در حال حاضر از بین رفته است. استوارت وارد خانه ای می شود که با اسنوبل ملاقات می کند و از زمان عزیمت استوارت به او دروغ می گوید و در مورد لیتل ها بسیار لذت می برد. استوارت دلشکسته احساس ناخواسته می کند و دلسرد می شود.
لیتلی ها بدون موفقیت در یافتن استوارت به خانه خود بازمی گردند. در همین حال ، اسموکی ، مونتی و دیگر گربه های کوچه موفق می شوند موقعیت استوارت را به پارک مرکزی ردیابی کنند و اسنوبل را برای شکار بیاورند. اسنوبل ، از زمان احساس گناه نسبت به خودخواهی خود ، فدیه خود را پیدا کرده استوارت را پیدا کرده و ضمن اعتراف به دروغ گفتن ، او را از شر گربه ها نجات می دهد. اگرچه اسنوبل با شکستن شاخه درختی که روی آن ایستاده اند ، مونتی و دیگر گربه ها را شکست می دهد و این باعث می شود که آنها در رودخانه فرود بیایند ، اما اسموکی با کشف خیانت خود سعی در کشتن او دارد ، فقط برای این که استوارت وارد عمل شود و با ضربه زدن به صورت اسموکی ، اسنوبل را نجات دهد. با یک شاخه دیگر ، باعث می شود اسموکی در همان رودخانه فرود بیاید و طوفان کند ، اما توسط سگهای ولگرد بدرقه می شود. استوارت و اسنوبل سرانجام به خانه بازگشتند ، جایی که استوارت با خوشحالی با خانواده کوچک پیوست ، به آنها گفت که اسنوبل واقعاً او را پیدا کرده و در راه بازگشت به او کمک کرده است.