کیت و همفری مشتاقند زمستان آینده را با سه توله سگهای خود ، استینکی ، کلودت و رانت سپری کنند ، زیرا اولین کسی است که آنها به عنوان یک خانواده در کنار هم گذرانده اند.
در حالی که رانت ، تنها فرزندان امگا کیت و همفری ، با خواهر و برادرش در مسافرت بود ، از درخت بالا می رود و 3 گرگ سرکش را در منطقه مشاهده می کند. بعد از اینکه 2 نفر از گرگ های سرکش استینکی و کلودت را از شر یک گرزلی نجات دادند ، ناگهان رانت ناپدید می شود. استینکی و کلودت سپس کیت و همفری ، از جمله بستگانشان را که قصد داشتند یک شام خانوادگی بخورند ، در مورد ناپدید شدن رانت مطلع می کنند. خانواده برای یافتن رانت عجله می کنند و کیت می بیند که گرگ های سرکش رانت را اسیر کرده و به پارک ملی بانف ، محل نگهداری از گرگ های سرکش و جنوب جاسپر می روند. کیت و همفری پس از اینکه توسط تونی و وینستون در مورد خطرناک بودن کلاهبرداری ها هشدار داده شدند ، هنوز هم به دنبال یافتن توله سگ گمشده خود هستند که باعث ناامیدی آنها شد. در همین حال ، در بنف ، رانت را به نزد رهبر افراد سرقت ، کینگ می برند. سپس او به عنوان طعمه ساخته می شود ، زیرا کینگ انتظار دارد بسته غربی برای رانت بیاید. پرنسس ، دختر کینگ ، برای مراقبت از رانت و زنده نگه داشتن طعمه منصوب می شود. با فرا رسیدن شب ، طوفانی نزدیک می شود و باعث می شود کیت و همفری جستجو را متوقف کرده و منتظر فروپاشی طوفان روز بعد شوند. در همین حال ، در لانه ، Stinky و Claudette دزدکی حرکت می کنند تا به والدین خود کمک کنند تا Runt را جستجو کنند در حالی که همه خواب هستند.
روز بعد ، کیت و همفری با مارسل و پدی دیدار می کنند. استینکی و کلودت پس از آنچه والدین آنها قبلاً برای عبور از رودخانه انجام داده بودند ، آنها را پیدا کردند و به همراه والدین خود برای کمک به جستجو به آنجا رفتند. در راه ، آنها با یک توله گریزلی گمشده روبرو می شوند که از مادرش جدا شده بود. در ابتدا ، همفری به دلیل تجربه قبلی خود با توله خرس امتناع می کند. سپس تصمیم می گیرد اجازه دهد خرس با آنها همراه شود. یک مایل دورتر از بنف ، کیت و همفری پدی را ترک می کنند تا از بچه ها محافظت کند در حالی که آنها و مارسل رانت را بازیابی می کنند. با وجود این ، بچه ها موفق می شوند پدی را راضی کنند که برود. در حالی که در بانف بودند ، خانواده آنها نیز می آیند و همفری با بازی در نقش یک “آلفای کلاس ویژه” غول پیکر به نام Lockjaw در حالی که کیت بازیابی Runt را انجام می دهد ، باعث می شود تا سرزنش را منحرف کند. کینگ پس از فهمیدن اینکه این فقط یک نیرنگ است ، به افراد متخلف آلفا دستور می دهد تا آنها را بکشند. سپس وینستون به کیت و همفری دستور می دهد توله ها را به جاده های انسانی به سمت شمال ببرند و در آنجا قرار ملاقات می گذرانند. خوشبختانه خانواده توله خرس از راه می رسند و پس از توضیح توله سگ درباره کمک گرگ ها به آنها ، آنها را شکست می دهند. همانطور که برف زمین ها را می پوشاند ، همفری و خانواده اش گم می شوند. رانت از درختی بالا می رود و جاده های انسان را در فاصله ده مایلی کوهپایه می بیند. سپس راه خود را پایین می کشند.
همفری با رسیدن به همان پمپ بنزین و دیدن مکس ، همان شکارچی که قبلاً با آنها روبرو شده بودند ، مردد می شود. به هر حال آنها وارد می شوند و مرد آنها را می بیند. با دیدن بچه های کیت و همفری (و او از خودش خانواده ای تشکیل می دهد) ، ماکس تصمیم می گیرد این بار خوب باشد. بنابراین ، او غذای رایگان به آنها می دهد و در را باز می گذارد ، جای تعجب آنها. این فیلم در حالی پایان می یابد که کیت و همفری تصمیم می گیرند در آنجا برای زمستان مستقر شوند زیرا همه آنها به خواب می روند.